وبلاگ انتظار
|
یک سال گذشت و باز روز عرفه آمد روزی که در روایات بیان شده است که اگر کسی در ماه رمضان بخشیده نشود در عرفه حتما بخشیده می شود روزی که حسین مسیر به نمایش گذاشتن عبودیت را آغاز می کند و و هر لحظه تا کربلا یک درس بزرگ است روزی آمد که همه در عرفات دعای عرفه زمزمه می کنند اما نمی دانم که متوجه هستند که حسین زمان خویش با آن ها عرفه زمزه می کند و هل من ناصر می طلبد ؟ نمی دانم متوجه هستند که مهدی برای آن ها دعا می کند و آنها برای حوائج خود؟ نمی دانم متوجه هستند که وقتی که دعا میکنند او پشت سرشان آمین میگوید ؟؟ نمی دانم متوجه هستند که اگر در آن سرزمین هستند به خاطر امضای اوست؟ نمی دانم متوجه غربت عظیم و بس بزرگتر از غربت جدش حسین هستند؟ نمی دانم متوجه هستند که در عرفات فقط باید به دنبال حضرت عشق یعنی او باشند؟ و هزاران سوال دیگر در ذهنم نقش بسته است که چرا و چرا وچرا مردم اصلی ترین موضوع یعنی امام زمان خویش را فراموش کرده اند و به حاشیه ها دقت می کنند شاید اصلا او را فراموش کرده اند... مدتی بود به این می اندیشیدم که چقدر علی (ع) مظلوم و غریب بوده است ارزو می کردم کاش در زمانش بودم و یاریش می کردم اما به یک باره فکرم به سمت امام زمان خویش رفت که چقدر او به اندازه همه زندگی علی حسن و حسین و...... غریب است و باز از اعما خویش خجل شدم که در راس آن اعمال نیست برای امام زمان نیست آری نمی فهمیم و نخواهیم فهمید که تمام هستی برای آمدن او فراهم شده و او برای نجات و برقراری حکومتی علوی بی قرار است آری همه ما به خود مشغول شدیم رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که اول شرط نماز یعنی قبله ما در کجا مانده است؟ نفهمیدیم که او در کجا تنها مانده است نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد نفهمیدیم که نماز بدون تکبیر پیشوای محبت نماز نیست و از اینرو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت آری رفتیم به طواف حرم و نفهمیدیم که خورشید و ماه و ستاره همه مخلوقات طواف وجود او می کشد به پرده کعبه چنگ زدیم و هیچ نفهمیدیم که پرده کعبه حرمت لباس او نیز ندارد نفهمیدیم که همه حاجیان راه صفا گم کرده اند نمیفهمیم و نخواهیم فهمید.... ![]() موضوعات مرتبط: دلنوشته، حکایات، مقالات، ، برچسبها: عشق, امام زمان, انتظار, امام حسین, [ دو شنبه 22 مهر 1392
] [ 19:47 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ همواره در انیمیشن ها شاهد هستنیم که با بنیاد گرایی دینی مبارزه می شود اما این بار در انیمیشن ها میبینیم که به مسئله منجی گرایی و اخرالزمان پرداخته می شود
خلاصه:
الف- خلاصه داستان پاندای کونگ فو کار
- طراحی اندام پاندا، چاقی، بی قواره گی، بی دست و پایی، تنبلی و رخوت، آرامش : 5- پنج قهرمان رزمی کار ( ببر ، میمون ، لک لک ، مار ، مانتیس) : ۷- شخصیت استاد ادوی ( لاک پشت ) : ۸- شخصیت تای لانگ ، نماد نیروی شر : ۹- تقابل میان خیر وشر : ۱۰- شکل گیری خیر و شر از معبد و مدرسه کونگ فو : نکته قابل تامل در مورد منجی گرایی ر این انیمیشن این است که منجی از میان آن پنج نفر نمی باشد که آن پنج نفر را می توان گفت: نماد پنج تن آل عبا می باشند و این نکته را می رساند که منجی از میان پنج تن و نسل ان ها نمی باشد همواره مشاهده می کنیم که چه در هالیوود و انمیشن های ان ها پنج تن مورد توهین های بسیار ظریف و هنری هستند مانند فیلم Imortals که پنج انسان خداگونه به روی زمین می آیند و یکی از آن ها زن می باشد که از پهلو صدمه می بیند و از بینن می رود و یکی از ان ها فرقش شکافته می شود یا یکی دیگر از ان ها سرش بریده میشود و این ها هرگر اتفاقی نیست بلکه با استفاده از ضمیر ناخوداگاه و تکنیک شرطی سازی به دنبال تشکیک در عقاید کودکان و نوجوانان و جوانان ما هستند و ما حاضر به قبول کردن این موارد در فیلم ها نیستیم نویسنده: علیرضا پورمسعود
التمــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، مقالات، ، [ یک شنبه 5 آذر 1391
] [ 2:0 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[
متن وصیت نامۀ امام حسین(ع)
بسم اللّه الرحمن الرحیم:
«هذا ما اوصی به الحسین بن علی الی اخیه محمد بن الحنفیهٔ . یـشـهـد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له وان محمدا عبده ورسوله , جا بالحق من عن د الحق وان الـجـنهٔ والنار حق وان الساعهٔ اتیهٔ لا ریب فیها وان اللّه یبعث من فی القبور, وانی لم اخرج اشرا ولا بـطـرا ولا مفسدا ولا ظالما وانما خرجت لطلب الاصلا ح فی امهٔ جدی (ص ) ارید ان امر بالمعروف وانـهـی عـن المنكر واسیر بسیرهٔ جدی وابی علی ابن ا بی طالب(ع) فمن قبلنی بقبول الحق فاللّه اولـی بـالـحـق ومن رد علی هذا اصبرحتی یقضی اللّه بینی وبین القوم بالحق وهو خیر الحاكمین وهذه وصیتی یا اخی الیك وما توفیقی الا باللّه علیه توكلت والیه انیب ».
بعد از آنكه محمد حنفیه، خدمت برادر بزرگوارش سیدالشهدا(ع )شرفیاب شد و حضرت را از رفـتن به سمت عراق بر حذر داشت و حضرت امتناع كرد, آنگاه كاغذ وقلم طلب كرد و وصیتنامۀ فوق را مرقوم فرمود و به دست برادر سپرد. بـعـد از حـمد وثنای الهی، این چیزی است كه حسین بر برادرش محمد حنفیه وصیت می كند:
«شهادت می دهم به توحید و یگانگی خداوند و اینكه محمد بنده و فرستاده بحق اوست و اینكه بهشت و جـهـنـم حـق است و قیامت بدون هیچ شكی واقع می شود و خداوند انسانها را زنده می كند. خروج و قـیـام من از روی سركشی و خوشگذرانی و فساد و ظلم در روی زمین نیست، بلكه قیام من برای اصـلاح در امـت پـیـامـبـر(ص) و امـر بـه مـعـروف و نـهـی از مـنـكـر است، و می خواهم به سیرۀ پـیـامـبـر(ص)و پـدرم عـلـی بـن ابـیـطـالـب عـمـل كـنـم پـس هـر كـس قبول كند، در واقع خـداونـد را پـذیـرفـته است (چون راه من از راه خدا جدا نیست) و هر كه تخلف كند، صبر می كنم تـا خداوند بین من و مردم ستمكار، حكم كند برادرم! این وصیت و سفارش من به تو است و توفیق از خداوند است و توكل به او می كنم و بازگشت هم به سوی اوست .» هـمـچنان كه از متن وصیتنامه آشكاراست , این از قبیل وصیتنامه های معمولی وعرفی نیست كه اشخاص درباره اموال ودارایی خود می نویسند, بلكه اهداف و خط مشی وانگیزۀ امام حسین (ع) را در حـركـت خـود بـازگـو مـی كـند.
مناجات امام(ع) در قتلگاه
امام علیه السلام در آخرین لحظات حیات و زندگی، چشم هایش را باز کرد و به سوی آسمان متوجه شد و برای آخرین بار با پروردگار خود چنین راز و نیاز کرد:
«اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت، شدیدالمحال، غنی عن الخلائق، عریض الکبریاء، قادر علی ما تشاء، قریب اذا دعیت، محیط بما خلقت، قابل التوبه لمن تاب الیک، قادر علی ما اردت، تدرک ما طلبت، شکور اذا شکرت، ذکور اذا ذکرت، ادعوک محتاجاً، و ارغب الیک فقیراً، و افزع الیک خائفاً، و ابکی مکروباً، و استعین بک ضعیفاً، اتوکل علیک کافیاً.
اللهم احکم بیننا و بین قومنا فأنهم غرونا و خذلونا و غدروابنا و قتلونا، و نحن عتره نبیک و ولد حبیبک محمد صلی الله علیه و آله و سلم اصطفیته بالرساله و ائتمنته علی الوحی، فاجعل لنا من امرنا فرجاً و مخرجاً یا ارحم الراحمین.
صبرا علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین مالی رب سواک و لا معبود غیرک صبراً علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له یا دائماً لا نفاذ له، یا محیی الموتی، یا قائماً علی کل نفس بما کسبت، احکم بینی و بینهم و انت خیر الحاکمین.
ای خدایی که مقامت بس بلند، عظیم و غضبت شدید است، تو که از مخلوقات خود بی نیازی، و کبریائیت فراگیر است، به آنچه بخواهی توانائی، رحمتت به بندگانت نزدیک، وعده ات صادق، نعمتت کامل و شامل، امتحاناتت زیبا، به بندگانت که تو را بخواهند نزدیک، و بر آنچه آفریده ای محیطی، هر که را که از در توبه درآید پذیرائی، آنچه را که اراده کنی توانائی، و آنچه را که طلب کنی می یابی، شاکرینت را شکرگزاری، یادکنندگانت را یادآوری، من نیازمندانه تو را خوانم و فقیرانه به سویت روی آرم، و بیمناکانه به پیشگاهت ناله می کنم، و غمگینانه در برابرت می گریم، و ضعیفانه از تو مدد می جویم و خود را به تو واگذار می کنم که تو بسنده ای.
خداوندا! تو در میان ما و این مردم داوری کن، که آنان درباره ی ما مکر و حیله کردند و دست از یاری ما برداشتند، در مورد ما عهد شکنی و خیانت کردند و ما را که عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرزندان حبیب تو محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستیم کشتند، پیامبری که تو او را به رسالت خویش برگزیدی، و امین وحی خود قرارش دادی، ای ارحم الراحمین در حوادث برای ما گشایش، و در گرفتاری ها برایمان رهایی عنایت فرما. »
و در نهایت مناجات خود را با این کلمات به پایان برد:
«ای پروردگار! که جز تو خدائی نیست در مقابل قضا و قدرت شکیبایم، ای فریادرس دادخواهان که جز تو مرا پروردگاری و معبودی نیست بر حکم و تقدیرت صابر و شکیبایم، ای فریادرس بیکسان! ای همیشه زنده ی بی پایان! ای زنده کننده ی مردگان! ای ثابت و برقراری که هر کسی را با کردارش می سنجی! میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی»
بارها این مطلب را شنیده ایم که: «اگر در روز عاشورا بودیم، چنین و چنان میکردیم. ...»اما آیا واقعاً آنقدر بندۀ مخلص خدا بوده ایم که در چنین روزی در سپاه حق جای بگیریم؟ بودند کسانی که تا آخرین لحظات با امام زمانشان بودند اما در حساس ترین زمان، تنهایش گذاشتند.
"شکمهایشان از مال حرام پر شده است"
این چیزی ست که دل را کور می کند و نگاه به حقیقت را تیره و تار می نماید. بانگ" هل من ناصر" مولایمان کوتاهتر از بانگ حسین(ع) نخواهد بود. تا نتوانی در سپاه حسین(ع) وارد شوی، بمانی و برایش بجنگی و جان بدهی، در اردوگاه حجت بن الحسنی(عج) جایی نداری و در آنجاست که انتخاب می کنی عباس باشی یا... ---------- 1. مصباح المتهجد و الاقبال
2. اسرارالشهاده، ص 423.
3. ریاض المصائب، ص 33
4. پس از آن صورت بر خاک گذاشت و فرمود: «بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله» (لهوف).
5. بحار, ۴۴/۳۲۹, مقتل خوارزمی , ۱/۱۸۸حیاهٔ الحسین , ۲/۲۶۴ 6. وسائل , ۱۳/۳۵۲, ((باب وجوب الوصیهٔ)) ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ یک شنبه 5 آذر 1391
] [ 1:30 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ مژده به ظهورامام مهدي(ع(از همان سالهاي آغازين ظهور اسلام آغاز شد و پيامبر گرامي اسلام(ص)در هر فرصت و مناسبتي که پيش مي آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت ميدادند و آنها را از نسل و تبار، تولد وغيبت، ويژگيهاي ظاهري، نشانه هاي ظهور، شاخصه هاي قيام رهايي بخش و مؤلفه هاي حکومت جهاني آن حضرت آگاه مي ساختند. تا آنجا که امروز ما با صدها روايت که از طريق شيعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهه ايم.1
با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگيري از حيرت و سرگرداني شيعه در شناسايي منجي موعود، امام رضا(ع) در احاديث متعددي، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرينش تا رسول گرامي اسلام(ص) و گاه بدون نقل از ايشان به معرفي سلسله نسب آن امام ميپرداختند.
دو سبط اين امت و دو سيد جوانان اهل بهشت، حسن و حسين، از[ فرزندان ] علي اند و از نسل حسين نه امامند که پيروي از آنان پيروي از من و نافرماني از آنها نافرماني از من است. نهمين نفر از اين امامان، قائم )برپا دارنده) و مهدي آنان است.
اگر از [ عمر [دنيا يک روز بيشتر باقي نمانده باشد خداوند عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولاني ميکند تا او قيام کند و زمين را از عدل و داد پر کند همچنانکه از جور و ستم پر شده بود.
او از چنان قوت بدني برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگترين درختي که بر روي وجود دارد دراز کند آن را از ريشه برميکند و اگر در بين کوهها فرياد کشد، صخره ها متلاشي ميشوند. عصاي موسي و خاتم سليمان، که بر آنها درود باد، با اوست و او چهارمين فرزند من است. خداوند او را تا زماني که بخواهد در پوشش خود غايب ميسازد، سپس او را آشکار ميسازد تا زمين را به وسيله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه ]پيش از آن ] از جور و ستم پر شده بود.
امام رضا(ع) نيز چون ديگر اجداد طاهرينش موضوع غيبت آخرين حجت حق را پيش بيني و شيعيان را براي برخورد با اين پديده آماده نموده است. در يکي از رواياتي که «حسن بن علي بن فضال» از آن حضرت نقل کرده، در اين زمينه چنين ميخوانيم:
پس هر کس زمان او را دريابد بايستي به دين او درآويزد و به واسطه شک خود براي شيطان راهي به سوي خود باز نسازد، تا شيطان او را از آئين من زائل و از دين من بيرون نکند. همچنانکه پيش از اين پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد. به درستي که خداوند عزّوجلّ شيطان را سرپرست (وليّ) کساني که ايمان ندارند، قرار داده است.
موضوع ديگري که در زمينه باور مهدوي در کلام امام رضا(ع) يافت ميشود، موضوع «انتظار فرج» يا چشم به راه گشايش بودن است. آن حضرت در روايات متعددي به موضوع فضيلت انتظار فرج اشاره کرده اند. از جمله در روايتي خطاب به «حسن بن جهم» که از ايشان در مورد «فرج» ميپرسد، ميفرمايد:
فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره [بنور ربّها] و وضع ميزان العدل بين الناس فلايظلم أحد أحدا، و هوالذي تطوي له الأرض ولايکون له ظلّ و هوالذي ينادي مناد من السماء يسمعه جميع أهل الأرض بالدّعاء إليه يقول: ألا إنّ حجةاللّه قد ظهر عند بيتاللّه فاتّبعوا فإنّ الحقّ معه و فيه و هو قول اللّه عزّوجلّ: «إن نشأ ننزّل عليهم من السماء آية فظلّت أعناقهم لها خاضعين»24.25
و آنگاه که خروج کند زمين به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در ميان مردم ميزان عدالت را برقرار کند و هيچکس به ديگري ستم نکند واو کسي است که زمين براي او درهم پيچيده ميشود و سايه اي براي او نباشد و او کسي است که از آسمان ندا کننده اي او را به نام ندا کند و به وي دعوت نمايد به گونه اي که همه اهل زمين آن ندا را بشنوند، ميگويد: «آگاه باشيد که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پيروي کنيد که حق با او و در اوست» و اين همان سخن خداي تعالي است که فرمود: «اگر بخواهيم از آسمان برايشان آيتي نازل ميکنيم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند».
ميان امام رضا(ع) و امام مهدي(ع) آنچنان پيوند قلبي وجود داشته که آن حضرت از سالها پيش از تولد نسل چهارم خود با بيانهاي متعدد و متفاوت او را دعا کرده و نصرت و ياريش را از خداوند طلب کرده است. در يکي از اين دعاها چنين ميخوانيم:
بيم و نگراني او را تبديل به امنيت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسي را براي تو شريک نگيرد؛ هيچ يک از آفريدگانت را بر وليّات مسلط مساز؛ اجازه جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از ياران او قرار ده؛ چرا که تو بر همه چيز توانايي.
منبع : سبطین
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ پنج شنبه 6 مهر 1391
] [ 21:20 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ زمان این فیلم موهن ـ با نام "معصومیت مسلمانان" ـ دو ساعت است اما بخش هایی چند دقیقه ای از آن بر روی شبکه ویدئویی "یوتیوب" (وابسته به آمریکا) منتشر گردیده و با وجود اعتراضات تا این لحظه حذف نشده است. این در حالی است که این شبکه مدعی است ویدئوهایی که موجب خشونت شود یا توهینبه احساسات عمومی باشد را منتشر نمیکند.
به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ فعالان ضد اسلام مقیم آمریکا با همکاری تعدادی از قبطیان مصری مهاجر در این کشور و «تری جونز» کشیش دیوانه آمریکایی اقدام به ساخت و پخش فیلمی شرم آور در توهین به پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام کردند. این فیلم موهن، سخیف و حتی بدون کمترین ارزش هنری که "معصومیت مسلمانان (Innocence of Muslims) " نام دارد یک فیلم آماتوری به کارگردانی شخصی به نام «ناکولا بیسلی ناکولا» با نام مستعار «سام باسیل» است و حاوی صحنهها و توهینهایی به پیامبر اکرم(ص) است که زبان از بیان آنها شرم میکند.
وجه تسمیه این فیلم این است که مسلمانان در انجام خشونتها و ترورهای خود گناهی ندارند، بلکه افراد معصوم و ساده لوحی هستند که ـ نعوذ بالله ـ با آموزه های پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام، گمراه شده اند! این فیلم پیش از این تنها یک بار در 30 ژوئن گذشته (10 تیر 1391) در سالنی در هالیوود به شکل خصوصی نمایش داده شد و قرار بود دیروز و در سالگرد حادثه 11 سپتامبر، یک تریلر 13 دقیقه ای از آن به نام "زندگی محمد[ص] رسول اسلام" در کلیسای تری جونز (کشیش سفیه) به نمایش درآید؛ اما این نمایش لغو شد. این کشیش دیروز و طبق اعلام قبلی، حرکت موهن دیگری به نام «محاکمه بین المللی محمد[ص]» برگزار کرد و به زعم خود، آن حضرت را محاکمه نمود. قرار بود این فیلم بعد از این محاکمه نمایش داده شود.
تری جونز در توجیه کار خود گفت: "این فیلم و نیز برنامه ما برای پخش قسمتی از آن، برای حمله به مسلمانان نیست؛ بلکه برای نشان دادن نقش تخریبی ایدئولوژی اسلام است". اما علیرغم عدم پخش رسمی این فیلم موهن، یک تریلر 13 دقیقه و 50 ثانیه ای از آن در فضای مجازی منتشر گردید و چون این کار از سوی قبطیان مهاجر مصری انجام شد، نخستین واکنشها از مصر علیه این اقدام برخاست و سپس به لیبی، یمن و دیگر کشورها کشیده شد.
شخصیتهای مسلمان، مسیحی و قبطی ساخت و پخش این فیلم را محکوم کردند. کاخ سفید نیز از ساخت آن ابراز بی اطلاعی کرد؛ اما مسلمانان خشمگین در مصر و لیبی، با حمله به نمایندگی های سیاسی آمریکا در "قاهره" و "بنغازی"، سفیر آمریکا در لیبی را کشتند.
دولت آمریکا که اینک با خشم مسلمانان بیدارشده مواجه شده است تلاش میکند خود را از این اقدام موهن بری کند؛ اما آیا میتوان باور کرد که ساخت فیلمی با سرمایه هنگفت 5 میلیون دلاری و نیز اقدامات مستمر کشیش دیوانه، بدون اطلاع و رضایت مقامات کاخ سفید انجام شده باشد؟ مخصوصاً اینکه «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه آمریکا در مورد فیلم موهن گفت: "این فیلم «نفرتانگیز» و «قابل سرزنش» است، اما آمریکا هرگز شهروندانش را از ابراز کردن دیدگاههایشان هر چقدر هم که ناخوشایند باشند، باز نمی دارد!".
زمان این فیلم 2 ساعت است اما بخش هایی چند دقیقه ای از آن (به زبان انگلیسی و نیز با دوبله به زبان مصری محلی) بر روی شبکه ویدئویی "یوتیوب" (وابسته به شرکت آمریکایی گوگل) منتشر گردیده و با وجود اعتراضات تا این لحظه حذف نشده است. این در حالی است که این شبکه مدعی است فیلمهایی که موجب خشونت شود یا توهین به احساسات عمومی باشد را منتشر نمیکند.
شرکت گوگل در توجیه این عمل در اقدامی عجیب اعلام کرد: "این کلیپ با توجه به استانداردهای گوگل مشکلی ندارد(!) و بنابراین در یوتیوب باقی خواهد ماند؛ اما دسترسی به آن در لیبی و مصر ناممکن خواهد شد چرا که چیزی که در جایی توهینآمیز است، ممکن است در کشوری دیگر توهینآمیز نباشد!!". این در حالی است که اعتراضات علیه این فیلم و تریلر، تمام جهان را فرا گرفته است و همه ـ از ملیتها و ادیان مختلف ـ به توهین آمیز بودن آن اذعان کرده اند.
مشخصات فیلم
نام فیلم: معصومیت مسلمانان (به انگلیسی: Innocence of Muslims) کارگردان: ناکولا بیسلی ناکولا (به انگلیسی: Nakoula Basseley Nakoula) با نام مستعار «سام باسیل» (به انگلیسی: Sam Bacile) تهیه کننده: ناکولا بیسلی ناکولا (سام باسیل) سناریست: ناکولا بیسلی ناکولا (سام باسیل) بازیگران: تیم داکس ـ سیندی لی گارسیا ـ ناکولا بیسلی ناکولا ـ (بقیه: نا شناس) مشاور تولید و سناریو: استيو کلين (به انگلیسی: Steve Klein) محصول: 2011 ـ ایالات متحده آمریکا زمان: 120 دقیقه بودجه: گفته می شود 5 میلیون دلار حامیان مادی: صهیونیستها. حامیان معنوی: «عصمت زقلمه» رییس دولت خودخوانده قبطی (هیئت عالی حکومت قبطیان مهاجر در آمریکا) ـ «موریس صادق» وکیل قبطی دادگستری و عضو دولت خودخوانده مقیم آمریکا ـ «تری جونز» کشیش قرآنسوز آمریکایی ـ «استیو کلین» رییس مؤسسه ضد اسلامی "شهروندان نگران برای اولین متمم قانون اساسی" در کالیفرنیای آمریکا.
داستان فیلم این فیلم با صحنههایی از حملات گروههای تندرو به یک داروخانه مربوط به پزشکی قبطی در مصر آغاز میشود. در این صحنه چند مسلمان با محاسن بلند با چوب و چماق به داروخانه این پزشک حمله میکنند. آنان در راه حمله ناجوانمردانه به این مغازه، یک زن مسیحی را به طرز فجیعی با تبر به قتل می رسانند. این افراد سپس مغازه مرد مسیحی را ویران نموده، بعضی اجناس را سرقت می کنند، و در نهایت با دستور یک روحانی مسلمان، مغازه و اموال باقیمانده را به آتش می کشند. در تمام این مدت، پلیس و نیروهای نظامی مسلمان مصر تنها نظاره گر این حادثه هستند و پس از آن هم به جای کیفر دادن مهاجمان، 1400 نفر از مسیحیان را بازداشت می کنند و به گفته پزشک قبطی قصد داند آنها را شکنجه کنند و بکشند!
نکته جالب در این بخش، وجود مسجدی به نام "مسجد الرحمة" در مسیر حمله مسلمانان است که بر دیوارهای آن، شعار اسلام گرایان و انقلابیون کشورهای شمال آفریقا ـ یعنی "الاسلام هو الحل" ـ نوشته شده است. پس از این افتتاحیه خشونت بار، دختر نوجوان پزشک مسیحی که شاهد حمله فجیع مسلمانان افراطی به مغازه پدرش بوده است از دلیل خشن بودن مسلمانان می پرسد و پدرش در پاسخ، به تخدیر مسلمانان به وسیله آموزه های اسلامی و تبدیل شدن آنان از "افرادی معصوم و بیگناه" به "تروریست هایی خطرناک" سخن می گوید.
از این سکانس، فیلم به زمان گذشته و حیات پیامبر اعظم(ص) در صدر اسلام منتقل میشود و با پخش جلوه های خشن و نیز صحنه های مبتذل (که از بیان آنها معذوریم)، علاوه بر توهین به پیامبر اکرم(ص)، دین اسلام به عنوان "سرطان" و مسلمانان را افرادی خشن، عقب مانده و طرفدار خونریزی نشان می دهد.
گذشته از صحنههای سخیفی که ارزش بیان ندارد، یکی از شیطنتهای فیلم آن است که مسلمانان را افرادی شکنجهگر معرفی کرده است و در صحنه ای از فیلم، یک زن سالخورده به نحو عجیبی شکنجه می شود؛ در حالی که در تاریخ اسلام چنین چیزی وجود نداشته است. در واقع، در این فیلم بسیاری از جنایتهایی که نظامیان آمریکایی، اسرائیلی و غربی در سالهای اخیر در حق مردم فلسطین، عراق و افغانستان انجام داده و در "گوانتانامو" و "ابوغریب" مرتکب شده اند را بیشرمانه به اسلام و مسلمانان نسبت میدهد. در این فیلم نقش پیامبر(ص) را یک بازیگر آمریکایی با رفتاری کمدی و توهینآمیز بازی میکند. بازیگران دیگر نیز لهجه قوی آمریکایی دارند و مسلمانان را به عنوان افرادی زشت رفتار و کسانی که بی دلیل خشن هستند، به تصویر کشیده اند.
همچنین تلاش شده است تا نزول وحی بر پیامبر(ص) دروغ معرفی شود. قرآن كريم در این فیلم مخلوطی از آيات تورات است که یک راهب مسيحى آن را برای پیامبر نوشته است. این تهمت، تکرار شبهات بی پایه ای است که از صدر اسلام تاکنون به قرآن وارد شده ولی همواره در مقابل تحدی قرآن ـ که اگر راست می گویید چند آیه مانند آن بیاورید ـ شکست خورده است.
روزنامه وال استريت ژورنال در توصیف این فیلم نوشت: فيلم "معصومیت مسلمانان" یک فیلم سياسي و نه مذهبي است و در آن از اسلام به عنوان سرطان ياد شده است. کارگردان و سازنده واقعی این فیلم کیست؟ در ابتدای اتنشار این فیلم در اینترنت، «سام باسيل» یک شهروند اسرائیلی ـ آمریکایی ایالات متحده کارگردان آن معرفی شد. بنا بر اطلاعاتی که وی در تماس تلفنی با "آسوشیتد پرس" اعلام کرد وی یک مشاور املاک و فعال در امور ساخمانی است که در کاليفرنياي جنوبي زندگي ميکند و 56 سال دارد.
بررسی های اولیه نشان داد که او یک دشمن قسمخورده اسلام است که سابقه فعالیت علیه این دین مبین را در سالهای گذشته نیز دارد. اما از آنجا که هیچ تصویر یا اطلاعات دقیقی از باسیل منتشر نشد درباره اینکه این نام، حقیقی باشد تردید جدی به وجود آمد. باسیل از روز سه شنبه ۱۱ سپتامبر 2012 (۲۱ شهريور 1391) که با خبرگزاری "آسوشیتدپرس"، روزنامه صهیونیستی "هاآرتص" و روزنامه آمریکایی "وال ستریت ژورنال" مصاحبه کرد ناپدید شد. وی در این گفتگوها بار دیگر به دین اسلام توهین کرده و آن را «سرطان» خواند. وی همچنین اذعان کرد که فیلم او، یک بیانیه سیاسی با هدف محکوم کردن اسلام بوده است.
وی همچنین روز سه شنبه به روزنامه " وال استريت ژورنال" گفته بود: "برای ساخت اين فيلم 5 ميليون دلار از يكصد صهيونيست اعانه جمع آوری شده است. این فیلم با استفاده از 59 بازيگر و تيمی 45 نفره در پشت صحنه، به مدت سه ماه در اواسط سال گذشته میلادی در كاليفرنيا توليد شد".
اما با وجود این هزینه هنگفت، کیفیت فیلم بسیار پایین و دکورها و صحنهها بسیار آماتوری و پیش پا افتاده است؛ امری که علامت سؤال بزرگی نیز درباره چگونگی هزینه کرد این مبلغ ایجاد کرده است.
اطلاعات بعدی درباره هویت «سام باسیل» این احتمال را تقویت کرد که بر خلاف ادعاهای اولیه، سازنده این فیلم، یک شهروند دیگر ایالات متحده به نام «ناکولا بیسلی ناکولا (به انگلیسی: Nakoula Basseley Nakoula)» باشد.
ناکولا بیسلی ناکولا که در سکانسی از فیلم در نقش یک عرب کهنسال بازی هم کرده است، پیش از این به آسوشیتدپرس گفته بود که تنها مدیر قسمت لجستیک شرکت سازنده این فیلم بوده و نقش کاملی در ساخت فیلم موهن به پیامبر(ص) نداشته است. وی نیز سازنده اصلی فیلم را «سام باسیل» معرفی کرده بود.
اما پس از چند روز یک مقام آمریکایی که خواست بدون ذکر نام صحبت کند گفت: "شخص «ناکولا» سازنده اصلی فیلم است". سپس مقامات پليس آمريکا نیز تأييد کردند که ناکولا همان سام باسيل بوده و نويسنده و کارگردان فيلم موهن ضداسلامي است.
سایت اسرائیلی "تایمز آو اسرائیل" هم به نقل از مسؤولان آمریکایی نوشت که آنها در اسناد رسمی هیچ شخصی را با انام «سام باسیل» در کالیفرنیا نیافته اند. نام این فرد در هیچ مجوز خرید و فروش منازل ثبت نشده و هیچ تلفنی هم به نام او نیست.
علاوه بر این، خبرگزاری آسوشیتدپرس پس از آنکه با شخصی که خود را «سام باسیل» معرفی کرده بود مکالمه کرد تلفن همراه او را ردیابی نمود و متوجه شد فردی که خودش را باسیل معرفی کرده در نزدیکی محل سکونت «ناکولا» اقامت دارد. این موضوع هم مؤیدی بر این است که «ناکولا» و «سام باسیل» هر دو یک نفر هستند.
اما درباره ناکولا بیسلی نیز اطلاعات متناقضی وجود دارد. به گفته مقامات قضايي فدرال، ناکولا که سابقه کيفري دارد نامهاي جعلي بسياري دارد از قبيل مارک باسلي يوسف، يوسف ام. باسلي، نيکولا باسلی (Mark Basseley Youssef, Yousseff M. Basseley, Nicola Bacily). این نامها با نام BACILE شباهت دارد.
وی در يک کلاهبرداري از حسابهاي بانکي شرکت داشته است که شمارههاي تأمين اجتماعي را به سرقت ميبردهاند. سپس وي پول را از حسابهاي سرقتي برداشت کرده و به حسابهاي ديگر خود واريز ميکرده است. وی به دلیل این جرایم در سال 2010 محاکمه و به پرداخت 790هزار دلار جريمه و 21 ماه زندان و محرومیت از استفاده از اينترنت به مدت 5 سال محکوم شد. گفته می شود که وي داستان این فيلم موهن را در دوران همین زندان نوشته است.
درباره دین وی نیز اطلاعات متفاوتی وجود دارد. در حالی که ناکولا بیسلی در ابتدا "یک شهروند یهودی آمریکا" معرفی شد نشریه کانادایی The Globe and Mail وی را یک مسیحی قبطی با تبار مصری معرفی و تلفظ صحیح نام او را «نقوله باسلی نقوله» اعلام کرد.
«استیو کلین» مشاور تولید این فیلم هم در گفتگویی تلویزیونی در آمریکا درباره هویت کارگردان آن تأکید کرد: "باسیل «اسرائیلی» نیست. باسیل نام مستعار گروهی از مسیحیان عرب و آمریکایی است که قبلا در خاورمیانه فعالیت داشته و توافق کرده بودند که فیلمی ضد اسلام تولید کنند".
وی تصریح کرد: "فردی که خود را به عنوان سام باسیل معرفی کرده، یک قبطی است که از ترس جان خانواده خود در مصر، نامش را پنهان کرده است".
سرانجام در روز جمعه 24 شهریور محرز شد که هویت واقعی سازنده این فیلم «ناکولا بیسلی ناکولا» یک قبطی مصری ساکن کالیفرنیا است.
ناکولا بیسلی: از ساخت این فیلم پشیمان نیستم و به انتشار کامل آن فکر می کنم
پس از فاش شدن هویت واقعی کارگردان این فیلم شیطانی و ضد اسلامی، وی اعلام کرد که از ساخت این فیلم پشیمان نیست!
«ناکولا بیسلی ناکولا»ی 55 ساله گفت: "من سازنده این فیلم و همان کسی هستم که تریلر 13 دقیقه ای این فیلم را منتشر کردم و آن را در اینترنت قرار دادم و در حال حاضر به فکر انتشار کل این فیلم هستم!!".
وی ضمن اشاره به مرگ «کریس استیونز» سفیر آمریکا به همراه سه دیپلمات آمریکایی دیگر در لیبی در جریان تظاهرات صورت گرفته در اعتراض به این فیلم موهن، اعلام کرد: "نه، من بابت این فیلم تأسف نمی خورم؛ من از کشته شدن سفیر آمریکا غمگین شدم اما از ساخت این فیلم پشیمان نیستم!".
تهیه کننده فیلم موهن به پیامبر در پاسخ به این سؤال که آیا از اینکه خشونت ایجاد شده در واکنش به این فیلم، شهروندان آمریکایی را هدف بگیرد، احساس پشیمانی می کند یا خیر، گفت: "بله، من احساس گناه می کنم، آمریکا هیچ ربطی به این موضوع ندارد و در حال تحمل پیامدهای فیلمی است که هیچ ارتباطی با آن ندارد. من در سال 1994 میلادی کتابی درباره اسلام منتشر کردم که احزاب خاصی را تحت تاثیر قرار داد؛ آنها از من خواستند که این کتاب را به یک فیلم تبدیل کنم و من این کار را کردم".
بیسلی که خود را یک متفکر عرب علاقه مند به امور اسلامی توصیف کرده است، در ادامه مدعی شد: "من یک پیام برای کل جهان و نه مسلمانان دارم؛ من امیدوارم که شما قبل از قضاوت درباره این فیلم، کل آن را ببینید!".
سوء استفاده کارگردان از عوامل فیلم؟
در همین حال یک بازیگر زن که در این فیلم ایفای نقش کرده است ادعا کرد که عوامل فیلم از آنچه سازنده آن دنبال میکرده است، مطلع نبودهاند. وی میگوید که به وی گفته نشده بود که این فیلم در نهایت به کجا خواهد انجامید؛ بلکه در زمان فیلمبرداری، فیلم مزبور «جنگجویان صحرا (Desert Warriors)» نام داشته و زمان آن نیز مربوط به صدها سال پیش از ولادت پیامبر اسلام(ص) بوده است.
این بازیگر که «سیندی لی گارسیا» نام دارد، تصریح کرد: «قرار نبود این فیلم هیچ کاری به مذهب داشته باشد، بلکه قرار بود نشان دهد که شرایط مصر در 2000 سال پیش چگونه بوده است! در این فیلم چیزی در رابطه با [حضرت] محمد(ص) و یا مسلمانان نبود.»
وی درباره هویت کارگردان فیلم موهن هم گفت: "او خود را سام باسیل معرفی کرد و گفت که یک مصری الاصل است".
«تيم داکس» بازيگر فيلمهاي مبتذل، درجه چندم و خشن آمريکايی هم که نقش یک عرب جنگجو و خونریز را در این فیلم ایفاء کرده است نيز ادعا مي کند که گول خورده است. به گفته وی او برای بازی در فيلم "جنگجویان صحرا " یا "طوفان بيابان" مذاکره کرده بود و کاراکتر او کاملاً با بخشی که در يوتیوب پخش شد متفاوت است.
داکس افزود: صداهاي فيلم هم دوبله است و من شک دارد که صدای خودم در فيلم باشد.
یکی دیگر از اعضای گروه سازنده فیلم موهن هم که به دلایل امنیتی خواست تا نامش فاش نشود، روز چهارشنبه در تماس به شبکه خبری سیانان ابراز داشت: «تمام عوامل فیلم بشدت ناراحت هستند و احساس میکنند تهیهکننده فیلم از آنها سوءاستفاده کرده است. ما از این فیلم حمایت نمیکنیم و درباره مقصود و منظور آن دچار گمراهی شدیم. ما از بازنویسیهای فیلمنامه و دروغهایی که به عوامل فیلم گفته شد، شوکه شدهایم.»
همچنین بیانیهای از سوی عوامل فیلم منتشر و در آن اعلام شده است که نام پیامبر اسلام(ص) و هرچه که مربوط به اسلام است، پس از پایان مراحل فیلمبرداری به فیلم مزبور اضافه شده است. همچنین دیالوگهای اهانتامیز فیلم مزبور در زمان فیلمبرداری ضبط نشدهاند بلکه آن نیز بعداً بهوسیله دوبله تغییر داده شده و جایگزین دیالوگهای اصلی شدهاند.
این بیانیه تأکید کرده است که سام باسیل کارگردان فیلم از عوامل سازنده آن سوءاستفاده کرده است. در اين بيانيه آمده است: "ما پشت هيچ کدام از قضاياي اين فيلم نبوده ايم. ما از اتفاقاتي که رخ داده است بسيار ناراحت هستيم".
آیا این فیلم اصلاً وجود دارد؟
پس از بالا گرفتن خشم مسلمانان در سراسر جهان، برخی رسانه های آمریکایی و صهیونیستی و نیز همراهان آنان در منطقه ـ مانند شبکه سعودی "العربیة" ـ درباره اصل وجود یک فیلم کامل تشکیک میکنند. سایت شبکه "العربیه" در گزارشی تحت عنوان «خبر غافلگیرکننده .. فیلم توهین آمیز اصلا وجود ندارد» نوشت: "آنچه از این فیلم سینمایی در شبکه های اینترنتی تبلیغ شد کمتر از ربع ساعت با بازیگری ضعیف و حقه های سینمایی ابتدایی است. این همه چیزی است که تا این لحظه به شکل بخش هایی غیرمرتبط با یکدیگر از فیلم توهین آمیز علیه پیامبر(ص) در یوتیوب منتشر شده است". این رسانه ها ادعا دارند: "آمریکایی ها برای آگاهی از هویت سازندگان این فیلم به تکاپو افتاده اند تا به پشت پرده این جنجال پی ببرند؛ ولی خود را در محاصره شبکهای از دروغها یافتند که اساساً وجود خارجی فیلم را زیر سئوال می برد". اما این فرافکنی ها به دلایل متعدد مردود است؛ از جمله: 1. بازیگرانی که تاکنون شناسایی شده اند اعتراف کرده اند که در یک فیلم کامل ـ ولی با نامی دیگر ـ بازی کرده اند؛ نه در یک کلیپ چند دقیقهای. 2. کشیش سفیه «تری جونز» در بیانیه رسمی خود به ساخته شدن این فیلم با هدف نشان دادن نقش تخریبی ایدئولوژی اسلام اذعان کرد و اعلام نمود که یک بخش از آن در کلیسای من به نمایش در خواهد آمد. 3. همانطور که در خبر العربیة آمده است آنچه در تریلر یوتیوب وجود دارد «بخش هایی غیرمرتبط با یکدیگر» است. در حالی که اگر فیلمی وجود نداشت و فقط همین قطعه 13 دقیقه ای بود نباید بخشهای آن تکه تکه و غیر مرتبط میبودند. 4. اگر فیلمی وجود نداشت و تنها یک کلیپ ناقص ساخته شده بود، اول از همه دولت آمریکا ـ که منافعش در تمام جهان به خطر افتاده است ـ آن را اعلام میکرد؛ در حالی که دولتمردان آمریکا با "نفرت انگیز" خواندن این فیلم مسلمانان را به خویشتنداری دعوت میکنند.
5. بنا بر گزارش رسانه هایی همچون "دیلی تلگراف" و "اسکای نیوز" این فیلم شخصیت پیامبر اکرم(ص) را به طرزی طنزگونه ترسیم کرده است و مسائلی را نشان می دهد که زبان از بیان آن شرم دارد. واضح است که این موارد در یک کلیپ 13 دقیقه ای که بیش از 2 دقیقه از آن هم در زمان حال سپری می شود قابل انعکاس نیست.
6. و بالاخره مهمتر از همه اینکه خود «ناکولا بیسلی» سازنده این فیلم، پس از افشای هویت خود گفت: "من کسی هستم که این فیلم 14 دقیقه ای را منتشر کردم و آن را در اینترنت قرار دادم و در حال حاضر به فکر انتشار کل این فیلم هستم. من از کشته شدن سفیر آمریکا غمگین شدم اما از ساخت این فیلم پشیمان نیستم".
آشنایی با حامیان فیلم
گروه موسوم به «قبطیان مهاجر»: «دکتر عصمت زقلمة» از شخصیتهای قبطی مهاجر و ساکن در آمریکا، در سال گذشته میلادی با ادعای اینکه مسیحیان قبطی مصر در معرض ظلم و قتل هستند "حکومت قبطي در تبعید" را تشکیل داد و خود را رییس آن اعلام کرد. دیگر مقامات این دولت خودخوانده «مستشار موريس صادق» مدیر اجرایی، «مهندس نبيل بسادة» دبیرکل و «مهندس إيليا باسيلي» هماهنگ کننده بین المللی آن هستند. اما رهبران قبطی مقیم مصر، با رد تشکیل این دولت، اعلام کردند که زقلمة و موریس را نماینده خود نمی دانند. موريس صادق که وکیل دادگستری است تریلر فيلم موهن را در وبلاگ شخصي خود به نمايش گذاشت. اين افراطي قبطی که در واشنگتن زندگي ميکند به "آسوشيتدپرس" گفت: "اين فيلم را به نمايش گذاشتم تا مشکل قبطيها و رنج آنها از مسلمانان را نشان دهم". صادق که يکي از دوستان نزديک تري جونز است ، قرار بود تا از طريق رابطههاي خود اين فيلم را در تلويزيونهاي مصر به نمايش بگذارد. او همچنین در مصاحبهاي با "رويترز" هدف خود از نمايش فيلم را نشان دادن خطر اسلام براي مسيحيت اعلام کرده است. انتشار فيلم در وبلاگ او اولین جرقه تظاهرات گسترده مصری ها را زد. «استیو کلین» (به انگلیسی: Steve Klein): او که يک نظامي در زمان جنگ ويتنام بوده است مؤسسه افراطي و ضد اسلامي Courageous Christians United را تأسيس کرد. او هماکنون رييس مؤسسه Concerned Citizens for the First Amendment است که در کاليفرنيا فعال بوده و افراطي و ضد اسلامي است. اين گروه به تازگي با کميتهاي مسيحي افراطي همکاري داشته است که در مدارس کاليفرنيا حضور داشته و به پيامبر اسلام توهين ميكردهاند.گفته میشود کلین به دنبال ترويج رعب و وحشت از اسلام در بين جوانان آمريکايي بوده و به مدارس کاليفرنيا ميرود و عليه اسلام صحبت ميکند. اين مسیحی افراطی، مسيحيان خاورميانه و شمال آفريقا را تشويق به اقدامات نظامي عليه مسلمانان ميکند. او به مناطق مختلف سفر ميکند و مردم را به اقدامات نظامي عليه مسلمانان تحریک می کند.کلين در يکي از سخنرانيهاي ضد اسلامي خود در مارس 2011 گفت: " چرا مابايد مثل زنها رفتار کنيم؟ چرا بايد بترسيم؟ ما از خدا حکم داريم تا از شما حفاظت کنيم؟ چرا اجازه نمي دهيم ما کار خود را بکنيم( قتل مسلمانها)؟". در مصاحبهاي با پايگاه تحليلي آتلانتيک، کلين به خود افتخار کرده که به دنبال شکار مسلمانان است:"بعد از يازده سپتامبر من به دنبال تروريستها گشتم و آن ها را نيز پيدا کردم، خيلي آسان بود". او در صفحه فيس بوک خود در سال 2011 نوشت: "ما با اسلام در حال جنگ هستيم، اين جنگ تا پاي مرگ ادامه دارد و ما بايد آماده باشيم". او در يکي از پستهاي دیگر خود در فيس بوک اسلام را به «سرطان» تشبيه کرده و ادعا کرده است که جنگي مقدس در راه بوده که نشانههاي آن را ميتوان در همه جا پيدا کرد". او از سال 1997 آغاز جنگ مقدس خود را عليه اسلام شروع کرده است و دائما در بيرون مدارس اسلامي و مساجد پلاکاردهايي در دست داشته و به مسلمانان توهين ميکند. کلین زماني که تري جونز اقدام به آتش زدن قرآن کرد نیز از وي حمايت کرد. اين فرد افراطي در مدارس کاليفرنيا به دنبال تهييج دانشآموزان و ترس در ميان آنها از اسلام است. به گفته وی اگر کودکان ميخواهند بجنگند، انها خطر اسلام را درک کردهاند. من ميتوانم خونريزيها را ببينم، زمان بزرگي در راه است. کلين ـ که گفته ميشود مشاور فيلمنامه "معصومیت مسلمانان" بوده است ـ ميگويد که نام واقعي سام باسيل را نميداند،اما ادعا کرده است که باسيل از وي براي همکاري در فيلم درخواست کمک کرده است. دليل انتخاب وي اين بوده است که با گروههاي افراطي مسيحي در جنوب کاليفرنيا رابطه داشته است. وی می گوید: "سام باسيل درباره من تحقيق کرد و به سراغ من آمد. مسيحيان خاورميانه و جوامع يهودي به من اعتماد دارند". پس از جنجال و رسوایی اخیر، استيو کلین در مصاحبهاي با روزنامه انگليسی "ديلي ميل" گفت: "کسانی که سفیر آمريکا در لیبی را کشتند گناهکارند نه من! کساني که دست به تظاهرات زده و سفارت آمريکا را تسخير مي کند بايد احساس شرم کنند نه من!". «تری جونز» (به انگلیسی: Terry Jones): کشیش یک کلیسای کوچکی در ایالت فلوریدا است. وی جایگاهی در بین مسیحیان آمریکا ندارد و در کلیسای محلی او تنها حدود 20 و حداکثر ۵۰ نفر حاضر میشوند. وی از 11 سپتامبر سال 2001 تاکنون به همراه همسرش در کلیسایی کوچک در شهر "گینسویل" حمله علیه جهان اسلام را آغاز کردند. جونز در نهمین سالگرد حملات یازده سپتامبر خواستار برگزاری مراسم قرآن سوزی شد و سرانجام پس از غائلههای رسانهای فراوان و کسب شهرت منفی جهانی، در روز ۲۰ مارس ۲۰۱۱ این کار موهن را انجام داد. عواقب این کار ابلهانه وی گریبانگیر آمریکائیان مقیم کشورهای اسلامی و کارکنان سازمان ملل شد؛ و فقط در "مزار شریف" افغانستان دست کم ۱۲ نفر از نیروهای سازمان ملل کشته شدند. تری جونز از سوی رهبران دینی مسیحیت نیز مردود است و علاوه بر محکومیت رسمی وی از سوی "واتیکان" روحانیون مختلف مسیحی نیز کار وی را نفی کردهاند. رهبران دينی شهر ديربورن نيز با موضعگيری در برابر اين تصميم ضددينی تری جونز اعلام كرده بودند که مقابل مركز اسلامی ديربورن گرد هم خواهند آمد تا اعلام كنند مخالف اهانت به احساسات اقليتهای مسلمان هستند. وی پس از آنکه با سوءاستفاده از غائله سوزاندن قرآن در دو سال گذشته، از یک کشیش روستایی به یک چهره جهانی تبدیل شد پارسال نیز تبلیغات شدیدی را آغاز و سرانجام نسخه ای از قرآن را به آتش کشید. او امسال نیز نمایش مضحک "محاکمه بین المللی پیامبر(ص)" را به راه انداخت.
«خالد عبدالله» : مجري تلويزيوني شبکه النص مصر است و افکاري ضد اسلامي دارد. او در تاريخ 8 سپتامبر اقدام به پخش فيلم موهن ازتلويزيون خود کرد که باعث موج اصلي تظاهراتها شد. خالد از هر فرصتي استفاده ميکند تا به اسلام و مسلمانان حمله کند. او در زمان انقلاب 25 ژانویه مصر نيز بسيار اعتراض کرده بود و کساني که در زمان انقلاب در ميدان تحرير قاهره جمع ميشدند را "بچههاي بيارزش" خطاب کرده بود. خالد عبدالله جمهوری اسلامی ايران را نیز خطري به مراتب بزرگتر از يهوديان می داند! ![]() موضوعات مرتبط: طرح، حکایات، ، [ شنبه 25 شهريور 1391
] [ 1:32 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ هشت. ذخيره الهى
(بَقيّةُ اللّهِ خَيرٌ لَكُمْ اِنْ كُنتُم مُؤمِنينَ وَما اَنا عَلَيكُمْ بِحَفيظ);( 1)
« ذخيره خدا براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد و من نگهبان شما نيستم». تفسير آيه
اين آيه در ادامه آياتى است كه درباره گفتوگوى شعيب(عليه السلام) با قومش در رابطه با چگونگى معامله و مسائل مادى است. در پايان به آنان گوشزد مى كند كه ثروت فراوانى كه از راه نادرست به دست آيد، مفيد نبوده و هنگام نياز، به كار نمى آيد; بلكه مال حلال براى شما بهتر است. اين در صورتى است كه ايمان داشته باشيد; زيرا اين مال باقى بوده و بركات الهى را براى شما به همراه خواهد داشت. درك اين واقعيت و كسب بركات، وقتى است كه شما به خداوند ايمان داشته باشيد. تأويل آيه
در روايات متعدد مصداق كامل و تمام «بقية اللّه» حضرت مهدى(عليه السلام)معرفى شده و اين لفظ به آن جناب تأويل گشته است. صدوق(ره) در روايتى از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند:
«اَلقائُمُ مِنّا منصُورٌ بِالرُّعبِ، مؤيَّدٌ بِالنَّصرِ، تُطوى لَهُ الاَرضُ وَتَظهَرُ لَهُ الكُنُوزُ يَبْلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ والمَغرِبَ وَيُظهِرُاللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِه دينَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوكَرِهَ المُشرِكُونَ، فَلا يَبقى فِى الاَرضِ خرابٌ اِلا قَدْ عُمِرَ، وَيَنزِلُ روحُ اللّهِ عِيسَى بنُ مَريَم(عليها السلام)فَيُصَلّى خلفَهُ. قالَ قُلتُ: يَابنَ رَسُولِ اللّه مَتى يَخرُجُ قائِمُكُمْ، قالَ: اِذا تَشَبَهَ الرِّجالُ بِالنِساءِ وَالنِساءُ بالرّجالِ، وَأكتَفى الرِجالُ بِالرّجالِ والنِساءُ بِالنِّساءِ وَرَكِبَ ذَواتُ الفُرُوجِ السُّروجَ وَقُبِلَتْ شَهاداتُ الزُورِ وَرُدَّتْ شَهاداتُ العُدُولِ واستَخَفَّ الناسُ بِالدِّماءِ وارتِكابِ الزِنا وَأكلِ الرِّبا واتُّقِىَ الاَشرارُ مَخافَةَ اَلسِنَتِهِم وَخُروجَ السُفِيانى مِنَ الشامِ واليَمانِى مِنَ اليَمنِ وخَسف البِيداء وَقَتلَ غُلام مِن آلِ مُحَمد بينَ الرُّكنِ والمَقامِ اِسمُهُ مُحمدُ بن الحَسَنِ النَفسُ الزَكِيّةُ وجائَتْ صَيحَةٌ مِنَ السَّماءِ بِانَّ الحَقَّ فِيهِ وَفِى شِيعَتِه، فَعِندَ ذلِكَ خُرُوجُ قائِمِنا. فَاِذا خَرَجَ أسنَدَ ظَهرَهُ اِلَى الكَعبَةِ وَاجتَمَعَ اِلَيه ثَلاثُمِأة وَثُلاثَةَ عَشَرَ رَجُلا وَاولُ ما يَنطِقُ بِهِ هَذِه الايَةِ «بَقية اللّه خَيرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُم مُؤمِنينَ» ثُمَّ يَقُولُ: انَا بَقيَّةُ اللّهِ فِى اَرضِه وَخَليفَتُه وَحُجَّتُه عَلَيكُمْ فَلا يسلمُ عَلَيهِ مُسلِمٌ اِلا قال: اَلسَلامُ عَلَيكَ يا بَقيَّة اللّه فِى أرضِه...»;( 2)
قائم ما يارى شده به رعب و ترس است (ترس از او در دل دشمنان قرار مى گيرد) و به نصرت و پيروزى مدد گرفته. زمين براى او درنورديده شود و گنج ها براى او ظاهر مى شود و سلطنت و حكومتش شرق و غرب عالم را فرا گيرد و خداى متعال به واسطه او دينش را بر همه اديان چيره گرداند; گرچه مشركان را ناخوش آيد و در زمين ويرانه اى نماند، جز آنكه آباد گردد و روح اللّه عيسى بن مريم فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد. راوى گويد: گفتم: اى پسر رسول خدا! قائم شما كى خروج مى كند؟ فرمود: آن گاه كه مردان خود را شبيه به زنان كنند و زنان، خود را مشابه مردان نمايند و مردان به مردان بسنده كنند و زنان به زنان، و زنان بر زين ها سوار شوند و شهادت هاى دروغ پذيرفته شود و شهادت هاى عادلان مردود گردد و مردم خون ريزى و ارتكاب زنا و رباخوارى را سبك شمارند و از اشرار به خاطر زبان شان پرهيز شود و سفيانى از شام خروج كند و يمانى از يمن، و در بيداء خسفى واقع شود و جوانى از آل محمد(صلى الله عليه وآله) ـ كه نامش محمد بن حسن، نفس زكيه است ـ بين ركن و مقام كشته شود و صيحه اى از آسمان بيايد و بگويد: حق با او و شيعيان او است. در اين هنگام است كه قائم ما خروج مى كند و چون ظهور كند به خانه كعبه تكيه زند و 313 مرد به دور او اجتماع كنند و نخستين سخن او اين آيه از قرآن است: (بَقيَةُ اللّه خَيرٌ لَكُم اِنْ كُنتُم مُؤمِنين). سپس مى گويد: «منم بقية اللّه در زمين و منم خليفه خداوند و حجت او بر شما» و هر درود فرستنده اى، به او چنين سلام گويد: «السلامُ عليكَ يا بَقيةَ اللّه فِى أرضِه».
امام باقر(عليه السلام) ضمن بيان برخى از ويژگى هاى دوران ظهور و بعضى از علايم ظهور، به محل قيام حضرت مهدى(عليه السلام) (مكه) اشاره دارد و چگونگى سلام دادن اصحاب و مردم را به آن حضرت بازگو مى كند. در اين زمان خود امام مهدى(عليه السلام)ابتدا به معرفى جايگاه خويش مى پردازد. كلينى(ره) در روايتى نقل مى كند:
«عمر بن زاهر عن ابى عبداللّه(عليه السلام)قالَ: سَألَهُ رَجُلٌ عَنْ القائِمِ يُسلَمْ عَلَيهِ بِاِمْرَةِ المؤمِنينَ قال: لا ذاكَ اِسمٌ سَمَّىَ اللّهُ بِه اَميرَالمُؤمِنينَ(عليه السلام) لَمْ يُسَمُّ به اَحَدٌ قَبْلَهُ وَلايَتَسَمّى بِهِ بَعدَهُ اِلاّ كافِرٌ. قُلتُ: جُعِلْتُ فِداكَ كَيْفَ يُسْلَمُ عَلَيه، قالَ: يَقُولُونَ: السَلامُ علَيكَ يا بَقِيَةَ اللّهِ. ثُمَّ قَرَأ: «بَقيَةُ اللّهِ خَيرٌ لَكُم اِن كُنتُم مُؤمِنينَ»;(3)
شخصى از امام صادق(عليه السلام)پرسيد: آيا به قائم به (لفظ) اميرالمؤمنين سلام گفته مى شود؟ حضرت فرمود: نه اين اسمى است كه خدا به اين اسم امام على(عليه السلام) را ناميده است. كسى قبل از او به اين ناميده نشد و بعد از او نيز ناميده نمى شود، مگر كافر.
گفتم: فداى شما بشوم! چگونه بر او سلام گفته مى شود؟ حضرت فرمود: مى گويند: «السَلامُ عَلَيكَ يا بَقِيَةَ اللّهِ». سپس حضرت اين آيه را خواند: (بَقيَةُ اللّه خيرٌ لَكُمْ اِن كُنتُم مُؤمِنين). بقية اللّه كيست؟
با توجه به لغت و كاربرد آن (به خصوص در آيه شريفه)، مى توان گفت كه «بقية اللّه»; يعنى، هر شىء مفيد و نافعى كه از طرف خدا (به عنوان موهبت) براى آدمى ذخيره مى شود و مايه خير و سعادت و فلاح او مى گردد. چون حضرت مهدى(عليه السلام) آخرين پيشوا و بزرگ ترين رهبر انقلابى است، پس يكى از روشن ترين مصاديق «بقية اللّه» مى باشد و از همه به اين لقب شايسته تر است. به ويژه كه او تنها باقى مانده از سلسله پيامبران و امامان است و خداوند به واسطه او به مؤمنان عزت مى دهد و دشمنان را خوار و ذليل مى كند: «اَيْنَ مُعزُّ الاولِياءِ وَمُذِلّ الاَعداءِ» و بناهاى شرك و نفاق را منهدم مى كند: «اَينَ هادِمُ اَبنِيَةِ الشِّركِ وَالنِّفاقِ» و دين را احيا مى كند: «اَينَ مُحيِى مَعالِم الدِّينِ وَاَهلِه».(4) چند نكته
1. انسان در برخورد با پيشوايان بايد سعى كند از چهارچوب دين و دستورات ائمه(عليهم السلام) خارج نشود و آنچه كه آنان مى گويند، انجام دهد. امام صادق(عليه السلام) در اين روايت به پرسشگر يادآور مى شود كه حتى براى سلام نيز نبايد فقط به فكر و عقل خود بسنده كرد; بلكه بايد مقررات دينى را رعايت نمود. اگر خداوند بر اساس مصالحى نام و يا وصفى را به شخصى اختصاص داده، بايد حريم آن حفظ شود.
2. هر چيزى كه رنگ الهى پيدا كند، براى انسان خير و رستگارى به همراه دارد. جامعه نيز ـ كه شأنى از شئون زندگى انسانى است ـ علاوه بر قانون، نياز به مجرى و حاكم دارد. يك پيشواى، الهى، قطعاً سعادت آدمى را نيز در آن جامعه، به ارمغان مى آورد.
--------------------------------------
1. هود(11)، آيه 86.
2. كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ب 32، ح 16. اين روايت در كتاب هاى متعددى ذكر شده است; ر.ك: معجم احاديث الامام المهدى(عليه السلام)، ج 5، ص 176.
3. كافى، ج 1، ح 2، ص 411. اين روايت در كتاب هاى متعددى ذكر شده است; ر.ك: معجم احاديث امام مهدى(عليه السلام)، ج 5، ص 176.
4. سيد بن طاوس، الاقبال، ص 297. التمـــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ پنج شنبه 29 تير 1391
] [ 16:15 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ شناخت امت ها با پيشوايشان
(يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناس بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً);1 «ياد كن روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم. پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند، آنان كارنامه خود را مى خوانند و به قدر نخ هسته خرمايى به آنان ستم نمى شود. تفسير آيه خداوند متعال در ابتداى آيه به مسأله بسيار مهم رهبرى و نقش تعيين كننده آن در سرنوشت انسان ها پرداخته، مى فرمايد: روز قيامت هر گروهى را با امام و رهبرشان مى خوانيم (يَومَ نَدعُوا كُلَّ اُناس بِاِمامِهِم). مراد آيه اين است كه انسان ها هر رهبر و پيشوايى را در زمان خود برگزينند، در روز قيامت همراه او خواهند بود. اگر آنان رهبرى پيشواى دينى (پيامبر يا جانشين او) را در زمان خود بپذيرند، با او محشور خواهند شد و اگر رهبرى شيطان و پيشوايان گمراهى را انتخاب كنند، همراه آنها خواهند بود. پس در هر زمان هم امام نور وجود دارد و هم امام نار و هر كس امامت هر كدام را براى خويش برگزيند، در روز قيامت با او خواهد بود. چنين تعبيرى در عين اينكه يكى از اسباب تكامل انسان را بيان مى كند، به او نيز هشدار مى دهد كه در انتخاب رهبر دقت لازم را داشته باشد و راهبرى انديشه و برنامه زندگى خود را به دست هر كس نسپرد. او بايد بداند رهبر در نوع عملكرد آدمى، تأثير گذار بوده، او را در روز قيامت در صف «اصحاب يمين» (افرادى كه نامه عمل آنان به دست راست شان داده مى شود) و يا در گروه «اصحاب شمال» (افرادى كه نامه عمل آنها به دست چپ شان داده مى شود) قرار مى دهد. تأويل آيه از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه در هر زمانى، بايد امام نور و پيشواى آسمانى باشد تا در روز قيامت، مردم زمان او با وى محشور شوند. توجّه به اين نكته بايسته است كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)آخرين پيامبر الهى بود و از طريق عامه (اهل سنت) و خاصه (شيعه) از آن حضرت نقل شده كه بعد از من دوازده نفر خليفه و جانشين هستند. در روايات نخستين آنها امام على(عليه السلام)و آخرين شان امام مهدى(عليه السلام) معرفى شده است. از مطالب ياد شده به دست مى آيد كه يكى از مصاديق امام در اين آيه امام مهدى(عليه السلام) است.
كلينى(ره) از فضيل بن يسار نقل مى كند:
«سَألتُ اَبا عبدِاللّه(صلى الله عليه وآله) عَنْ قَولِ اللّه تبارَكَ و تَعالى (يَومَ نَدعُوا كُلَّ اُناس بِاِمامِهِم)؟ فقالَ: يا فُضَيل اِعرِفْ اِمامَكَ لَمْ يضُرُّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الاَمر أو تَأَخَّرَ وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبلَ اَنْ يَقُوم صاحِبُ هذَا الاَمرِ كانَ بِمَنزِلَةِ مَنْ كانِ قاعِداً فِى عَسكَرِهِ لا بَل بِمَنزَلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحتَ لِوائِهِ»;(2) از امام صادق(عليه السلام) درباره آيه شريفه يَومَ نَدعُوا كُلُّ اُناس بِاِمامِهِم پرسيدم، حضرت فرمود: اى فضيل! امامت را بشناس. پس به درستى كه اگر امامت را شناختى به تو ضرر نمى رسد كه اين امر (زمان فرج و قيام) جلو بيفتد يا به تأخير. كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر از دنيا برود، مانند كسى است كه در لشكر حضرت قرار دارد. نه، بلكه مثل كسى است كه در زير پرچم آن حضرت باشد. اينكه حضرت، كلمه «امام» را به صورت مفرد مى آورد و از ضمير مخاطب استفاده مى كند، به دست مى آيد كه هر چند معرفت همه امامان لازم است; ولى معرفت و شناخت امام زمان، جايگاه ويژه اى دارد و انسان بايد توجّه خاصى به او داشته باشد. لازمه اين بيان، اين است كه امام، بايد در هر زمانى باشد. در روايتى ديگر امام(عليه السلام) چنين مى فرمايد «فَمَنْ عَرفَ اِمامَهُ كانَ كَمَنْ كانَ فِى فُسطاطِ المُنتَظَر(عليه السلام)»;(3 پس، كسى كه امامش را بشناسد، مانند كسى است كه در خيمه منتظر(امام) باشد. از اين بيان استفاده مى شود كه امام صادق(عليه السلام) در معرفى امام منتظر ـ به عنوان يكى از مصاديق امام در آيه شريفه ـ عنايت ويژه اى دارد و روايت پيشين را به قيام صاحب الامر ربط مى دهد.(4 چند نكته در اين روايات نسبت به «معرفت امام» توجهى ويژه شده و وظيفه اصلى و مهم هر فرد، شناخت امام زمان دانسته شده است. 1. در اهميت معرفت مى توان گفت: آدمى موجودى داراى اختيار و اراده و در نوع انتخاب خود آزاد و مستقل است. لازمه انتخاب، وجود راه هاى متعدد است. براى انتخاب راه صحيح و رسيدن به هدف نهايى و كمال مطلوب، به معرفت و شناخت درست و كامل نياز است. شناخت نادرست يا ناقص، باعث مى شود راهى نامناسب انتخاب و پيموده شود كه به سرانجام نيك، پايان نمى پذيرد. در ميان شناخت ها، معرفت امام اهميت ويژه اى دارد; چرا كه خداوند سرپرستى امور انسان ها را به عهده امام گذاشته است. آنان نيز بايد پيرو و فرمان بردار او باشند و زمام امور و زندگى خود را به دست او داده و حول محور او بچرخند. در اين صورت طبيعى است كه انسان بايد بداند اختيار زندگى خويش را به دست چه كسى مى سپارد. 3. «معرفت امام» باعث مى شود كه انسان با وظيفه خود در زندگى آشنا شده و به آنچه امام از او بخواهد، عمل كند. اطاعت امام، اطاعت از خداوند است: (اَطيِعُوا اللّه وَاَطيِعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَمْرِ مِنْكُمْ)(5). چنين كسى در راه بندگى خدا گام مى نهد و از چيزى نمى ترسد و چيزى نيز به او آسيب نمى رساند; چرا كه خداوند عهده دار او است: (اللّهُ وَلِىُّ الَّذين آمَنُوا)(6) 4. پاداش اين فرد، همانند ثواب كسى است كه در لشكر حضرت حاضر بوده و از ياران آن بزرگوار است. پی نوشت: 1. اسراء (17)، آيه 71. 2. كافى، ج 1، ص 371، ح 2. 3. كافى، ج 1، ص 372، ح 7. 4. اين روايتها در كتاب هاى متعددى نقل شده است; ر.ك: معجم احاديث الامام المهدى(عليه السلام)، ج 5، ص 231. 5. نساء (4)، آيه 59. 6. بقره (2)، آيه 257 التمـــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ پنج شنبه 29 تير 1391
] [ 16:8 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ امام، نعمت الهى
(أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللّهِ بِغَيْرِ عِلْم وَ لا هُدًى وَ لا كِتاب مُنير);(1)
«آيا ندانسته اند كه خدا آنچه را كه در آسمان ها و زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمت هاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟ و برخى از مردم درباره خدا بى آنكه دانش و رهنمود و كتابى روشن داشته باشند، به مجادله بر مى خيزند». تفسير آيه
خداوند در اين آيه به انسان ها خطاب كرده و نعمت هاى بى پايان خويش را به آنان گوشزد مى كند: آيا شما به آسمان ها و زمين نگاه و در نظام شگرف آن تأمل نمى كنيد كه خداى متعال چگونه سراپاى عالم را مسخّر و محكوم اين نظام كرده است تا انسان (شريف ترين عضو آن) پديد آيد و با استفاده از نعمت ها به كمال برسد. خداوند در اين امر سنگ تمام گذاشت و نعمت هاى ظاهرى و باطنى را براى شما گسترش داده و تمام كرده است. «نعمت» براى چيزى استعمال مى شود كه با طبع و وجود آدمى سازگار باشد. «نعمت»هاى خدا هم «ظاهرى» است كه انسان به راحتى آنها را حس و درك مى كند; (مانند اعضاى بدن، سلامتى و رزق پاك و طيب، و هم «باطنى» است (مانند: شعور و اراده و عقل). هر چند لطف الهى بسيار روشن و غير قابل انكار است ولى باز گروهى از مردم به جدال و ستيز در برابر حق بر مى خيزند و بى آنكه داراى دانش و يا علمى باشند، به انكار حقيقت مى پردازند. اينان بدون تكيه بر حجت هاى قابل اعتمادى مانند علم و عقل، حقايق و الهام هاى الهى و كتاب هاى آسمانى به مجادله روى مى آورند و مى خواهند حقيقت و واقعيت را منكر شوند! تأويل آيه
يكى از مصاديقى كه براى «نعمت ظاهر» و «نعمت باطن» ذكر شده «امام ظاهر» و «امام غايب» است. محمد بن زياد ازدى مى گويد:
«سَأَلْتُ سَيِّدى مُوسى بنَ جَعفَر(عليه السلام)عَنْ قَول اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَأَسبَغَ عَلَيْكُمْ نِعمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَة)فقال(صلى الله عليه وآله): اَلنِعمَةُ الظاهِرَةُ الاِمامُ الظاهِر وَالباطِنَةُ الامامُ الغايِبُ فَقُلْتُ لَهُ وَيَكُونُ فى الاَئِمَةِ مَن يَغيِبُ؟ قالَ: نَعَم يَغيبُ عَنْ ابصارِالنّاسِ شَخصُهُ وَلايَغيبُ عَنْ قُلُوبِ المُومِنينَ ذِكرُه وَهُوَ الثانِى عَشَر مِنّا يسهلَ اللّهُ لَهُ كُلَّ عَسير و يُذَلِّلُ لَهُ كُلَّ صَعْب وَيُظْهِرُ لَهُ كُنُوزَ الارضِ وَيُقَرِّبُ لَهُ كُلَّ بَعيد وَ يَبيرُ بِه كُلَّ جَبار عَنيد وَيَهْلُكُ عَلى يَدِه كُلَّ شَيطان مريد: ذلِكَ ابنُ سَيِّدَةِ الاماءِ الَّذِى تُخفى عَلى الناسِ وِلادَتُه و لايَحِلُّ لَهُمُ تَسمِيتُه حَتى يُظهِرَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَملأُ الاَرضَ قِسطاً و َعَدلا كَما مُلِئَتْ جَوراً وَظُلما»;(2)
از سرور خودم امام موسى بن جعفر(عليه السلام)درباره كلام خدا «وَاَسبَغَ عَلَيكم...» پرسيدم، حضرت فرمود: نعمت ظاهرى امام ظاهر است و باطنى امام غايب. گفتم: آيا در ميان ائمه كسى هست كه غايب شود؟ فرمود: آرى شخص او از ديدگان مردم پنهان مى شود، اما ياد او از قلوب مؤمنان غايب نمى شود و او دوازدهمين ما امامان است. خداوند براى او هر امر سختى را آسان و هر امر دشوارى را هموار سازد و گنج هاى زمين را برايش آشكار كند و هر بعيدى را براى وى قريب سازد و به دست وى تمامى جباران عنود را نابود كند و هر شيطان متمردى را به دست وى هلاك سازد. او فرزند سرور كنيزان است. كسى كه ولادتش بر مردمان پوشيده و ذكر نامش بر آنان روا نيست تا آن گاه كه خداى تعالى او را ظاهر ساخته و زمين را پر از عدل و داد كند; همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد. چند نكته
1. «نعمت»، چيزى است كه موافق سرشت آدمى باشد و او را در رسيدن به كمال يارى كند. اينكه «امام غايب» به «نعمت باطنى» تشبيه شده، به اين دليل است كه هر چند غيبت او از جهتى براى انسان ها مشكلاتى را به همراه دارد; ولى از جهاتى نيز در تكامل انسان اثر خاصى دارد كه انسان ها نبايد از آن غافل شوند; مانند امتحان ويژه، پاداش فراوان و... .
2. خداوند نظام احسن را آفريد و «نعمت امامت» را بر انسان ها تمام كرد; ولى استفاده از آن به دست خود آدمى است و او بايد بخواهد تا از آن بهره ببرد، نه آنكه جبر باشد.
3. «امام غايب»، «نعمت» است; از اين رو بايد امكان بهره بردن از او فراهم باشد. از طرفى غيبت امام براى مؤمن، تنها پنهان بودن از چشم است، نه قلب و لذا ياد او هميشه در قلب مؤمن هست و همين عامل پويايى و تلاش او است.
4. «امام نعمت كامل» خدا است; پس ظهور و غيبت او در اصل يارى رسانى به مردم و بهره بردن مردم از او تأثير زيادى ندارد. بر اين اساس، وجودگرامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) ـ و حتى خود امام زمان(عليه السلام) ـ «امام غايب» را به خورشيد پشت ابر تشبيه كرده اند
-------------------------------------------
1. لقمان (31)، آيه 20. 2. اسراء (17)، آيه 71. ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ پنج شنبه 29 تير 1391
] [ 16:0 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ حسن بصری یكی از دانشمندان قرن اول هجری است، كه دستگاه حكومت بنی امیه از چهره مذهبی او برای توجیه خیانت خود فراوان استفاده مینمود . در زمان حكومت امام علی علیه السلام حسن بصری جوانی نورس بود. پس از پایان جنگ جمل و فتح بصره به دست ارتش امام، هنگامی كه امام در میان هیاهوی مردم و موج جمعیت وارد بصره میشد، در لابلای مردم، جوانی را دید كه قلم و لوحی در دست دارد و چیزهایی را كه امام میگوید یادداشت میكند، حضرت با صدای بلند او را صدا زد كه: چه میكنی؟ حسن پاسخ داد: آثار شما را یادداشت میكنم، تا پس از شما برای مردم بازگو كنم. امام در اینجا جملهای فرمود كه جالب و قابل توجه است، فرمود: اما ان لكل قوم سامریا و هذا سامری هذه الامه لانه لایقول لامساس ولكنه یقول لاقتال؛ مردم آگاه باشید كه هر ملتی یك سامری دارد كه با تزویر خود و با چهره مذهبی خویش، جامعه را از مسیر واقعی خود منحرف میكند و این «حسن بصری» سامری این امت است، و تنها تفاوتش با سامری زمان موسی علیه السلام این است كه اگر او میگفت: «لامساس؛ كسی با من تماس نگیرد.» ولی این میگوید: «لا قتال؛ مبارزه با حكومت جنایتكار بنی امیه غلط است.» (سامری مردی بود كه پیروان حضرت موسی علیه السلام را به گوسالهپرستی دعوت كرد و سبب گمراهی گروهی از آنها شد. نقل شده كه پس از این كار مبتلا به وسواس شد و هر كسی را كه میدید وحشت میكرد و فرار مینمود و فریاد میزد (لامساس؛ با من تماس نگیرید.) پیشبینی امام درست از آب درآمد و این دانشمند، چنان خدمتی به دستگاه بنی امیه نمود كه به گفته یكی از محققین اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود حكومت مروانی در گهواره، زنده به گور میشد، مگر نمیبینید كه حسن نشسته و در جلوی او عدهای بیشمار، صف بستهاند و او با مهارتهایی كه در سخن گفتن دارد، ضمن سخنرانی میگوید: «پیامبر خدا فرمود: به زمامداران ناسزا نگویند كه آنان اگر نیكی كنند، برای آنها پاداش است و بر شما لازم است سپاسگزاری كنید و اگر بد نمایند، كیفر كردارشان را میبینند، و بر شما لازم است شكیبا باشید، كه آنها بلائی هستند كه خداوند به وسیله آنها از هر كس كه بخواهد انتقام میگیرد.» و همین دانشمند بود كه فتوا داد «اطاعت از پادشاهان بنی امیه واجب است هر چند ظلم كنند زیرا خداوند به وسیله آنان اصلاحاتی میكند كه از جنایات آنان بیشتر است.» به هر حال او از چهرههای مذهبی معروف زمان امامت امام چهارم، علی بن الحسین - علیهماالسلام - بود و امام برای رسوا ساختن او در مجلسی كه سخنرانی میكرد با او مناظره و گفتگوی جالبی دارد كه نقل میشود:
مناظره ای دیگر روزی حسن بصری در برابر انبوهی از جمعیت در سرزمین منا مشغول وعظ و سخنرانی بود، امام چهارم از آنجا عبور میكرد، وقتی كه منظره این سخنرانی را دید كمی ایستاد و به او فرمود: التمــــــــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ یک شنبه 4 تير 1391
] [ 17:40 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ - حضرت علی(ع) در پاسخ فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: - اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفتند: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ - علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد ... و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم ، دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار ! هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: - یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود. نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند. با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: - یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که … نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود. نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: - یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم. التمـــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ دو شنبه 15 خرداد 1391
] [ 23:13 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[
از جمله موضوعات قابل رصد در یوگا، جایگاه خدا در یوگاست.
به راستی اگر تعدادی از رهبران یک مکتب ادعا کنند که خدا را باور دارند، آیا این ادعا برای اثبات خدامحوری در یک مکتب کافی است؟ جایگاه خدا در یک مکتب را باید در آموزه ها و نظام فکری آن مکتب جستجو کرد نه در مواضع افراد و نگاه مریدان.
ممکن است کسانی که با یوگا آشنایی دارند و یا درکلاس های یوگا شرکت نموده اند، این گفته ما را با ذهنیت قبلی خود ارزیابی کنند و گزارش ما از منابع یوگا را نتوانند با تصوری که از یوگا داشته اند، مطابقت دهند. لازم است یادآوری شود که یوگا باید آن طور فهمیده شود که در مهد اصلی آن یعنی در هند تعریف شده است.
اصلی ترین کتب یوگا به زبان سانسکریت آمده و در هند نگاشته شده اند و هند از این جهت مادر یوگا به شمار می رود. بنابراین نمی توان مبانی هندویی یوگا را نادیده گرفت و بعضی از مبانی اسلامی را به یوگا تحمیل کرد. چرا که یوگا منابعی مخصوص به خود دارد و هیچ کس تاکنون ادعا نکرده که یوگا از متون و منابع اسلامی اخذ و اقتباس شده است؛ چرا که قدمت یوگا به گفته بزرگان یوگا به قبل از اسلام بر می گردد.
به همین جهت اگر افرادی که به معارف اسلامی معتقدند، بخواهند به خاطر عُلقه و دلبستگی که به اسلام دارند، بلافاصله تعریفی که با اسلام سازگار است از یوگا ارائه دهند، این عمل غیر از آن که با متون اصلی یوگا سازگاری ندارد و تاریخ یوگا هم آن را بر نمی تابد؛ از نظر علمی و پژوهشی مقبول نیست و در مجامع علمی، چنین تعریفی از یوگا مورد قبول و استناد نخواهد بود.
با توضیح بالا به بررسی جایگاه خدا در یوگا می پردازیم.
بر آشنایان با یوگا پوشیده نیست که یوگا از نظر مبانی جهان شناختی از یکی از مکاتب هندی به نام سانکیه گرفته شده است؛ به گونه ای که بعضی از صاحب نظران تاریخ هند، یوگا را آیینی مستقل نمی دانند و آن را شاخه عملی مکتب سانکیهه می دانند[1].
اما جالب است بدانیم که موسس سانکیهه ( ریشی کاپیلا)، فرضیههای اثبات خدا را تجزیه و تحلیل نموده، آن را برای اثبات خدا ناکافی دانسته است و در ابطال دلایل اثبات خدا، چنین مدعی شده است:« وجود و عدم خدا با نحوه تمرینهای روحی شخص رابطه ندارد.»[2] جای دیگر تصریح می شود: «در فلسفهی سیستم سانکیه که اساس یوگا نیز همان فلسفه است خدا جایی ندارد.»[3]
سوالی که در این جا مطرح است این است که اگر یوگا یک نظام معرفتی خدا محور دارد، چرا این نظام معرفتی آن طور که باید موضوع خدا را در حوزه نظر و تئوری به بحث نمی گذارد و نظام فکری کاملی که همه مبانی آن بر محور توحید استوار است را پایه ریزی نمی کند؟ باید بین «خداباوری» و «خدا محوری» فرق گذاشت.
خداباوری فقط پذیرش این است که خدا وجود دارد و او خالق هستی است؛ اما خدامحوری این است که تمام قطعات پازل در یک مکتب بر محور توحید بنا شود و همه معارف در آن مکتب با توحید معنا شود. خدا باوری، باور به این است که خدایی هست. خدامحوری، دل دادن به این است که خدا غیر از آن که مبدا هست؛ غایت هم هست و همه چیز باید به او ختم شود و خاتمه سیر روحی انسان هم باید در وحدت با او باشد.
خداباوری با این هم می سازد که خدای خالق، ماموریتی برای انسان ها تعریف نکرده و الان در گوشه ای نشسته و به نظاره گری مشغول است ؛ در حالی که خدامحوری تحمل این که مقصدی غیر از خدا تصویر شود را ندارد و از پذیرش این مطلب که غایت غیر از مبدا باشد، گریزان است.
شکی نیست که اگر مکتبی تمام داشته های هستی شناسانه خود را با نگاه توحیدی عرضه کند، باید به لوزام آن هم تن دهد و ابعاد و جوانب آن را روشن کند. آیینی که ادعای نجات بشر را دارد و خود را پرچمدار تکامل روحی و جسمی انسان می داند، نمی تواند و نباید پازل تعلیماتش ناقص و احیانا ناهمگون و بی در و پیکر ساخته شود.
آیا همین کافی است که بگوییم خدا در یوگا انکار نمی شود و بعد از آن بحث از خدا کاملا کنار گذاشته شود؟ درست است که وجود خدا چنان بدیهی است که نیاز به استدلال هم ندارد؛ اما آیا خدا محوری فقط با عدم انکار خدا حاصل می شود؟ در صورتی که اگر کمی در مبانی یوگا دقیق شویم، درمی یابیم که آموزه ها و تعلیمات در یوگا به گونه ای است که نه «باخدایی» از آن برمی آید و نه «بی خدایی».
به عبارت دیگر در یوگا فقط به نام خدا بسنده شده است و آن چه که رکن و اساس یوگاست، «روان آرام و ذهن بسامان » است؛ بدون این که این ذهن و روان با خدا نسبت روشن داشته باشند و بدون این که از این ذهن روان، چیزی به نام خدا جستجو شود.
آن چه که در متون اسلامی به عنوان غایت سلوک معرفی شده است، قرب خداست ک البته چنین قربی در ضمن خود، روان آرام و ضمیر روشن را هم دارد. اصلی ترین خاصیت این قرب، معرفت به ذات خداوند و اسماء و صفات اوست.
از طرف دیگر در یوگا موضوع اعتقادات به فراموشی سپرده شده و توجهی به اقناء اندیشه و و رشد قوه عاقله انسان نمی شود و همه چیز در سیر درونی خلاصه می شود؛ به این جهت یوگا برنامه ای برای رشد این قوه ارائه نمی کند وتوجهی به آن دسته از استعدادهای وجود آدمی که در حوزه اندیشه و تعقل است، نمی شود.
همه تعلیمات یوگا در سه حوزه خلاصه می شود؛ اول حرکت های بدنی؛ دوم دستورات ذهنی و سوم تکنیک های تنفسی. در بین این سه، از همه مهم تر دستوراتی است که به قصد سامان دادن قوای انسانی با محوریت ذهن، عرضه می گردد.
معلوم می شود که در یوگا سیری درونی مد نظر است؛ البته سیری که در تخلیه ذهن و سکوت آن خلاصه می شود و این سکوت درون و سامان دادن به ذهن، یقینا با معرفت خدا و رؤیت اسما و صفاتش و درک جمال و جلالش و فنای در ذات بیکرانش بیگانه است و ادعای یکی بودن این دو ناشی از نشناختن ابعاد وجودی انسان و ندیدن ساحت های ملکوتی روح آدمی است.
سامادهی در یوگا نه حرکت است که توقف است؛ آن هم توقف نفس در نفس؛ در متون دینی پرداختن به درون، نه توقف که سیر و حرکت است؛ آن هم سیری که با حقیقت شهود پیوند خورده؛ شهود هم از نوع دیدن صرف نیست؛ بلکه از نوع وحدت یافتن و فناء در حقیقتی لایتناهی است که همان مبدا هستی است.
در یوگا نگاه نفس به نفس در حقیقت توقف نفس در نفس است، بدون این که خدا در آیینه نفس دیده شود. بنابراین شان خدا در یوگا یک شان تشریفاتی است که پیوندی با غایت در یوگا پیدا نمی کند.
یوگا از نظر عقبه فکری خود که همان فلسفه سانکیه است، اگر قرار باشد به خدا دعوت کند، این دعوت چون غریب و نامونوس است، باعث تعجب می شود؛ به گونه ای که یکی از بزرگان یوگا از این که پتنجلی از یک طرف خود را به سانکیهه وفادار می داند و از طرف دیگر نام خدا را در آموزه های خود به میان می آورد، تعجب خویش را چنین ابراز می کند:
« واقعاً باعث تعجب است؛ پتنجلی که عقاید فلسفیاش را از فلسفة «سانکیه» گرفته، دربارة «خدا» و «وقف خویش به او» صحبت میکند.»[4] باید گفت از قضا چنین نگاهی به یوگا کاملا با ماهیت یوگا سازگار است.
با همین نگاه است که وی چندان به دور از انتظار نمی داند که یک استاد یوگا الحاد را تدریس کند. البته از آن جا که اگر نشانی از خدا در زندگی انسان باشد، انسان لذت بیشتری را تجربه می کند وی از این که نام خدا در تعلیمات یوگا مطرح شود، استقبال می کند و این کار را ترجیح می دهد.
وی در ادامه می افزاید: « پتنجلی از مفهوم «خدا» برای رفاه نوع بشر صحبت می کند. باید توجه داشته باشید که یک استاد یوگا «ملحدبودن» را تدریس نمی کند، حتی اگر خودش سست عقیده باشد؛ زیرا اکثریت متوسط بشر در تمام کشورها، با داشتن «ایمان به خدا» آرامش زیادی پیدا می کنند. پتنجلی با آگاهی کامل از این که عقیدة «خدا» در فلسفة «سانکیه» جای نمیگیرد، این عقیده را در فلسفة خودش آورد؛ زیرا می دانست هدف اصلی از یوگای او، به وجود آوردن یک روش عملی برای زندگی بشر است.»[5]
یکی از افراد مشهور در یوگا در مورد اعتقادات خویش ـ که انتقال این اعتقادات به خود را از طریق خانواده می داند ـ اذعان می کند که توجه به پرستش اصنام در خانواده ما وجود داشت و البته در کنار پرستش اصنام، اعتقاد به خدا پر رنگ تر بود. « من از یک خانواده هندو هستم و در آیین هندو دو سنت وجود دارد: یکی اعتقاد به ستایش اصنام و دیگری نیایش خدای بی شکل. خانواده من به اصل دوم اعتقاد بیشتری داشت.»[6]
به علت دوری یوگا از «خدامحوری» است که یوگا نسبت به خداباوران و ملحدین یک موضع دارد و همه کس را میپذیرد و مدعی می شود که منکر خدا هم بدون این که لازم باشد از انکار خدا دست بردارد، می تواند یک یوگی باشد:
«کسی که به خدا اعتقاد ندارد، میتواند از کیش یوگا بهره ببرد؛ با این توضیح که درک مراحل بالای یوگا (سمادهی) برای او راهی است به سوی شادابی و تجدید انرژی یا حالتی است ذهنی که احساس یکی بودن با کائنات در آن موج میزند. به هر تقدیر، باور دینی، جنسیت، سن و نژاد، هرچه باشد، با یوگا همخوان است. به تعبیر راماکریشنا: از طریق یوگا؛ یک هندو، هندویی بهتر؛ یک مسیحی، مسیحی بهتر؛ یک مسلمان ، مسلمان بهتر و یک یهودی، یهودی بهتری خواهد بود».[7]
گروه پژوهشی صف"صدای فتح"
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پی نوشت ها :
[1] . ـ فرهنگ ادیان جهان ، جان هیلنز ص 695 و یوگا سوترههای پتنجلی، ساتیاناندا، ترجمه موسوی نسب، ص 27
[2] . و یوگا سوترههای پتنجلی، ساتیاناندا، ترجمه موسوی نسب، ص 27
[3] . هستی بیکوشش (یوگا سوترههای پتنجلی) آلیستر شیرر، ترجمهی ع پاشایی، انتشارات فراروان ص 174
[4] . یوگا سوتره های پتنجلی ، ساتیا ناندا سارا سواتی ، ترجمه ی جلال موسوی نسب، انتشارات فراروان ص109
[5] . یوگا سوتره های پتنجلی ، ساتیا ناندا سارا سواتی ، ترجمه ی جلال موسوی نسب، انتشارات فراروان ص109
[6] . کندالینی یوگا، سوامی ساتیاناندا ساراسوتی، موسوی نسب، نشر فراروان، ص 38
[7]ـ یوگا، جیمز هویت ص 2
![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ یک شنبه 14 خرداد 1391
] [ 1:27 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[
مرحوم آیت الله بهجت(قدّس) فرمودند:
در تهران ،استاد روحانی ای بود که در حوزه تدریس می کرد.او از یکی از طلّاب و شاگردانش که از لحاظ درس ، عالی نبود،کار های نسبتاً خارق العاده ای می دید و می شنید.روزی چاقو ی استاد که خیلی هم به آن علاقه داشت( و برای درست کردن و تراشیدن قلم نی از آن استفاده می کرد) گم می شود و هر چه می گردد،آن را پیدا نمی کند و به تصوّر آن که بچّه هایش آن را برداشته اند و از بین برده اند،با بچّه ها و خانواده و به عصبانیّت رفتار می کند.
مدّتی می گذرد و چاقو پیدا نمی شود و عصبانیّت آقا نیز فرو نمی شیند.روزی آن شاگرد (که در باره ی آن ابتدای بحث سخن به میان آمد)بعد از درس بدون مقدّمه به استاد می گوید:
آقا چاقویتان را در جیب جلیقه ی کهنه ی خود گذاشته اید و فراموش کرده اید،بچّه ها چه گناهی دارند؟
آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن شاگرد چگونه از آن اطّلاع داشته است.از اینجا دیگر یقین می کند که او با اولیا ی خداوند سرو کار دارد.
روزی به او می گوید که بعد از درس با شما کار دارم.چون خلوت می شود،می گوید:آقای عزیز،مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید،به من بگویید آیا خدمت امام زمان(عجّ) مشرّف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود به محضر آقا (امام زمان - عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) را به او بگوید.
استاد می گوید:عزیزم،این بار وقتی مشرّف شدید،سلام بنده را برسانید و بگویید که اگر صلاح می دانند،چند دقیقه ای اجازه ی تشرّف به حقیر بدهند.
مدّتی می گذرد و شاگرد طلبه چیزی نمی گوید و استاد نیز از ترس این که نکند جواب منفی باشد،جرأت نمی کند از او سؤال کند؛ولی به جهت طولانی شدن مدّت ،صبر آقا تمام می شود و به طلبه می گوید:
آقا ی عزیز،از عرض پیام من خبری نشد؟
می بیند که آقای طلبه به اصطلاح ،این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید:عزیزم ، خجالت نکش،آنچه فرموده اند را به حقیر بگویید،چون شما فقط قاصد بودی.
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید:آقا فرمودند:
«لازم نیست ما چند دقیقه ای به شما وقت ملاقات بدهیم،شما تهذیب نفس کنید،من خودم به نزد شما می آیم.»
همچنین فرمودند(آیت الله بهجت-ره):
حاجی نوری(از علمای معروف شیعه) می گوید:
شخصی بود که دیدار حضرت حجّت (عجّ)برایش باز بود.روزی یکی از علما به او گفت:
به حضرت بگویید کی و کجا می شود خدمتشان رسید؟
او رفت و بعد از مدّتی که آمد،صبر کرد تا شاگرد های آن عالم رفتند .او پرسید که به آقا گفتید پیغام ما را؟
گفت:آری و در جواب فرمودند که:
«شما خودتان را اصلاح کنید،ما به زیارتتان می آییم.»(بهارانه صفحه های 112-114)
توجّه کنید به عبارت :«زیارت».
تهذیب نفس = پاک کردن دل و تن از گناهان و رذائل.
لذا سعی در ترک گناهان و انجام واجبات،ما را نزد امام زمان(عجّ) عزیز می کند. التمــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ دو شنبه 8 خرداد 1391
] [ 1:20 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ [ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391
] [ 1:50 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ امام صادق(ع) درباره تهران در آخرالزمان می فرماید : تهران به حدی می رسد که کاخ هایش چون کاخ های بهشتی می شود زنانش چون حورالعین می گردند لباس های کافران را می پوشند خود را به شکل مستکبران در می آورند بر زین ها سوار می شوند به همسران خود تمکین نمی کنند و درآمد شوهرانشان آن ها را کفاف نمی دهد از آن ها به قله کوه فرار کنید و همانند روباهی که بچه هایش را برداشته از پناهگاهی به پناهگاهی بگریزید حال قضاوت با شماست!!!!! ----------------------------------- منابع: الزام الناصب ص 183 منتخب الاثر ص 430 بحارالانوار ج 52 ص 258 روزگار رهایی ج2 ص 762
التمــــــــــــــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391
] [ 22:43 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ یکی از علائم آخرالزمان این است که مردم از دین خارج می شوند روزی امام حسین(ع) نزد امیرالمونین(ع) آمد گروهی در گرداگرد حضرت نشسته بودند ایشان به آنان فرمود: ((حسین پیشوای شماست رسول خدا اورا سید و سرور نامیده است از نسل او مردی ظهور خواهد کرد که در اخلاق و چهره شبیه من است او دنیا را پر از عدل و داد می کند چنان که پر از ستم و جور شده است سوال شد: این قیام در چه زمانی خواهد بود؟؟؟؟ فرمود: افسوس زمانی که از دین خارج شوید همچنین پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره اهمیت دین داری در آخرالزمان فرموده است: گروهی دین خود را به بهای ناچیز و متاع اندک می فروشند کسی که در آن روز به دین خود چنگ زده باشد پای بند است همانند کسی است که گلوله ای از آتش را در دست گرفته یا بوته ای خار در دست می فشرد. -------------------------- منابع ملاحم ابن طاووس ص 144 مسند احمد ج2 ص390 التمــــــــــــــاس دعا ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391
] [ 17:1 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ درختی است که در بهشت کاشته شده عصای حضرت موسی از شاخه ی آن درخت بوده و آن را جبرئیل برای او آورد حضرت مهدی(عج) هنگام ظهور عصای حضرت موسی را همراه دارد اَس درختی است بلندتر از انار دارای گل و برگی معطر و تخمش سیاه استدر مناهی رسول خدا(ص) از خلال کردن یا چوب آن نهی شده است ------------------------- منابع: موعودنامه ص 43 نجم ثاقب فصل دوم بحارالانوار جلد66 ص 241 و جلد 76 ص 177 معارف و معاریف جلد 1 ص 80
التمــــــــــــاش دعا انتظار ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
] [ 23:14 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ پیامبر چگونه وضو گرفتن و نماز خواندن را یاد گرفت؟؟؟ ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ سه شنبه 22 فروردين 1391
] [ 19:23 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[
![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ سه شنبه 15 فروردين 1391
] [ 16:55 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ 90 اثر خواندن دعای فرج در قنوت نماز های یومیه ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ دو شنبه 14 فروردين 1391
] [ 22:54 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ دبیرکل خسته از بحثهای بی سر و تهی که جریان داشت، فنجان قهوهاش را سر کشید و دستش را به طرف دکمه آیفون رومیزی برد تا قهوه دیگری بخواهد اما قبل از اینکه دکمه را فشار دهد، صدای منشی بلند شد: ـ آقای دبیر کل! کسی میخواهد شما را فورا ببیند. سرها به طرف میز دبیرکل چرخید و دبیرکل با ناراحتی از اینکه جلسه مهمش توسط یک منشی به هم خورده است، گفت: ـ مگر نگفتم تا پایان جلسه کسی مزاحم نشود؟ ـ ولی آقای دبیر کل، این فرد ادعا میکند که راه مقابله با فضاییها را یافته است. خشم دبیرکل به کنجکاوی تبدیل شد: ـ خوب، راهنماییاش کنید. در برابر چشمان متعجب حاضرین در جلسه، مردی با لباس اعراب بادیهنشین داخل اتاق شد و بدون هیچ مکثی رو به دبیر کل گفت: ـ اهرام! راه حل مقابله با مهاجمان در اهرام مصر نهفته است. دبیر کل تقریبا فریاد زد: ـ یعنی چه؟ ـ ده هزار و پانصد سال قبل دانشمندان مصر باستان پیشبینی کردند که روزی قوم فضایی مهاجمی به زمین حمله خواهد کرد. قومی که پیام تهدید خود را همان زمان فرستاده بود، اما در آن زمان توان حمله را نداشت. آن دانشمندان در زیر اهرام، سلاحهای پیشرفتهای را پنهان کردند تا آیندگان از آنها استفاده کنند. این راز نسل به نسل در سینه پدران من حفظ شده است تا امروز آشکار شود. صدایی به دبیر کل میگفت که این مرد حقیقت را بیان میکند. ـ خوب، آقایان! فکر میکنم حرفهای این مرد ارزش بررسی کردن را داشته باشد. این طور نیست؟ در سوی دیگر اتاق، رنگ از صورت یک نفر پرید. نماینده اسرائیل با صدایی لرزان گفت: ـ ولی ما نیم ساعت قبل اهرام را با بمب هستهای کوچکی نابود کردیم. موساد فکر میکرد که فلسطینیها در زیر آنها آموزش میبینند. منبع : مجله ساعت صفر ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، [ چهار شنبه 9 فروردين 1391
] [ 14:1 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ مطلبی را که می خوانید مربوط به آقای «حاج رمضانعلی زاغری» ساکن کرج، است که برای جناب آقای حاج «غلام عباس حیدری» نقل کرده و در نزد خود ایشان نوشته و در دسترس قرار داده اند. این داستان از این قرار است که: ادامه متن در ادامه مطلب... ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، ادامه مطلب [ شنبه 20 اسفند 1390
] [ 1:7 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ یک عمر در خواب به سر میبرم،خوابی شیرین که حیف از آن دارم خراب شود. دوست ندارم خوابم را برهم زنم!! هراز گاهی چشمهایم را به سختی باز میکنم و نگاهی به آسمان می اندازم، تا چشمم به سیاهی آسمان می افتد خواب را ترجیح میدهم و میگویم زود است آفتاب هنوز پشت ابر یا کوه یا….!!!!!!!! ![]() موضوعات مرتبط: دلنوشته، حکایات، ، [ پنج شنبه 24 آذر 1390
] [ 1:19 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[
پوریای ولی پهلوان پایتخت حضرت حق پوریا پهلوانی بود که در شهر خودش هیچکس با نمی توانست مقابله کند پس قصد بلاد دیگر نمود و همه جا پهلوانان را مغلوب میکرد آنگاه به قصد پایتخت حرکت کرد تا پهلوان آنجا را نیز مغلوب سازد و خود به جای او نشیند . آوازه ی قدرت اوبه اطراف رسیده بود و بدین ترتیب وقتی حرکتش بسوی پایتخت محقق شد در دل پهلوان آنجا رعب بسیار پدیدی آمد و مهموم و متفکر شد مادرش آثار غصه را و حزن را در او دید و سبب را پرسید پسر صورت واقعه را بیان کرد. مادرش زنی صالحه و پاک اعتقاد بود متوسل به حضرت حق شد و هرروز نذری میکرد روزها حلوا می پخت و بر دروازه ی شهر فقرا و ضعفای از راه رسیده را اطعام میکرد تا روزی که پوریا به دروازه شهر رسید و دید زنی آنجا نشسته است و طبقی از حلوا پیش رو دارد نزدیک آمد و از قیمت پرسید زن گفت: فروشی نیست بلکه نذراست پوریا پرسید : برای چه نذر کرده ای؟... متن کامل در ادامه مطلب... ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، ادامه مطلب [ جمعه 4 آذر 1390
] [ 18:46 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ آیا واقعا شمشیر حضرت امیر علیه السلام اینگونه بوده است که در فیلمها و عکسها نشان داده می شود؟ جهت رسیدن به پاسخ تحقیقی این سوال به مطالب زیر توجه فرمائید «ذوالفقار» يعنى چيزى كه داراى مهره ها و شيارها و حفرهها است. «فقار» جمع فقره (مهره هاى كمر) و «فقره» (شيارها و حفره ها) است. برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید...
![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، ادامه مطلب [ جمعه 4 آذر 1390
] [ 18:42 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[
پیامبر ودرختی و شهیدی
پیامبری ودرختی و جوانی در جوار هم بودند پیامبر نامش آشنا بود ، درخت نامش سرو وجوان نامی نداشت،تو شهیدی گمنام بود پیرزنی دوان دوان به سمتشان آمد سراسیمه خودش را روی مزار پیامبر انداخت ،(بی انکه اورا بشناسد) و به زاری گفت: پسرم را از تو می خواهم ، شفایش را و به شتاب ، آبی روی سنگ شهید پاشید و به گریه گفت :پسرم را .... و به چشم برهم زدنی دستمالی بر درخت بست ،بی آنکه بداند چرا و به التماس گفت :شفایش را....... متن کامل ادامه مطلب.... ![]() موضوعات مرتبط: حکایات، ، ادامه مطلب [ جمعه 4 آذر 1390
] [ 18:22 ] [ علیرضا پورمسعود ]
[ |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکين ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |